دیدن امیرعلی نی نی خاله ندا و باز هم بیمارستان
بلاخره بعد از گذشت دو ماه رفتیم خونه خاله ندا و دیدن امیرعلی امیرعلی ما هم از صبح که گفتم میخوایم بریم خونه نی نی مدام بهونه میگرفت که کی میریم نزدیک رفتن که شد خوابید و منم مجبور شدم ساعت رفتن و تغییر بدم ساعت 4 بود صداش زدم که بیدار شه با سه شماره بیدار شد و انگار یادش افتاد که میخواد بره پیش نی نی باذوق میگه مامان بریم خونه نی نی امیرعلی خواب آلود قبل از رفتن و در حال حاضر شدن و باز هم بیمارستان ایشالا دفعه آخره دیگه تکرار نشه دکتر روز جمعه وقت داد که ببریمش بیمارستان تا پین های پاشو در بیارن طفلکی گناه ما به پایه امیرعلی نوشته شد که اینقدر اذیت بشه و ما هم از اون بیشتر پذیرش که انجام شد رفتیم آزمایشگا...
نویسنده :
مامان زهرا
9:28