تولد بابایی
دیشب واسه بابا تولد گرفتیم
بده بستونه دیگه
اون واسه مامان تولد گرفت ماهم تولد گرفتیم که نکنه یه وقت گله کنه واسه من تولد نگرفتید
بابا از همه جا بی خبر شب که اومد خونه
و بعدش بلههههههههه کیک و شمع و ...
خوشحال شد
امیرعلی از وقتی که کیک و خریدیم تا وقت خوردنش منو کچل کرد
وسایل تولد خودش رو میز چیده جیگر مامان کلی ذوق کرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی