و اما اتفاقات این هفته تا حالا

روز شنبه باز این امیرعلی خان شاهکار به خرج دادن

چند وقتیه عادت کرده گوش پاکن تو گوشش میکنه.

روز شنبه باز دیدم این رفته سراغگوش پاکن از دستش گرفتم جیغ و داد شروع شد

بهش گفتم مامان اوف میشی خطرناکه تو گوشش نمیره که نمیره

یه دفعه صدای جیغش بلند شد

چشمتون روز بد نبینه و ایشالا اون حال ما نصیب هیچکس نشه

دکتر گفت تا حایی من میبینم مجرای گوششه حالا 20 روز دیگه باید صبر کنیم و ببریم مطب بلکه ایشالا هیچی نباشه

از اونجایی که جمعه پین پاشو در آواردیم

نباید میرفت مهد

روز دوشنبه با خودم آواردمش سرکار تا ساعت 11 که کلاس خاله تموم شه و بیاد ببرتش خونه

ماشالا هزار ماشالا مرد شده

همش هول اینو داشتم که مثل قبل شیطونی نکنه

که نشون داد ماشالا مرد شده و به نقاشی اکتفا کرد و البته به همراه کنجاوی و کشف اینکه این وسایل به چه درد می خورن

اول کشو و کشف مهر

بازی با مهر و تموم کردن جوهرش

خسته شدن و رفتن سراغ کمد

هااااااااااااااااااااااا پیدا کردم بشباق(همه چیز و درست میگه به جز بشقاب و پاکن)

آرزویم این است...

دیدن اوج غرورت در صبح

و رسیدن به همه رویایت...

****

من دعا خواهم کرد:

روزهایت پر نور

شب تو مهتابی

دل تو صادق و صاف

رنگ باران باشد...