تبریککککککککککککککک
تبریک میگمممممممممممم
بادا بادا مبارک بادا ایشالا مبارک بادا
اگه گفتین چرا؟
بعد از گذشت یک سال 9 ماه از تلاش بی دریغ ما برای گریه نکردن امیرعلی هنگام حمام آن هم با شدت زیاد و دور از جون چیزی شبیه خودکشی
خودش به این نتیجه رسید که ما که کارمونو میکنیم و میبریمش حموم پس نباید گریه کنه
هفته پیش که بردمش حموم بدون گریه لباسشو در آوارد و لیفو دادم به دستش خودش رفت زیر دوش وایساد و اشاره کرد که صابون بدم بهش و شروع کرد به لیف کشیدن از شدت خوشحالی جیغ زدم و همسری رو صدا زدم. خودش میرفت زیر دوش و دستشو میگرفت بالا
دیروز که بردمش حموم از ترس اینکه نکنه یادش رفته باشه و قیامت به پا کنه آروم لباسشو درآواردم هنوز وارد حموم نشده لیفشو می خواست خدا رو شکر کردم که یادش نرفته خلاصه چنان بدنشو لیف میکشید که هر کسی ببینه باور نکنه این امیرعلیه که از حموم بدش می اومد
و بگم که به دایره لغات گل پسر ما ابس(همون اسب) رو اضافه کنید
صداشو در میاره و سوار پشت ما و فیلش میشه و شروع میکنه به اسب سواری
وقت نشد به محض اینکه ازش عکس بندازم براتون میذارم
روز خوش