امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

کفشای گل پسر

1391/4/20 11:44
نویسنده : مامان زهرا
1,905 بازدید
اشتراک گذاری

میخوام ماجرای کفشای گل پسرو بگم

من و بابایی وقتی دوران عقد تعطیلات عید با رفتیم مسافرت.از اونجا که دوتامون عشق پسر بودیم از غرفه کارهای دستی یه جفت کفش سنتی خریدیم (البته نظر بابایی بود و منم تاییدش کردم)گفتیم واسه پسرمون یادگاری نگهش میداریم 

وقتی که مامان باردار بود زن دایی یه سری کادو واسه نی نی مامانی گرفت که یه جفت پاپوش هم جزءش بود

امیرعلی وقتی که 9 ماهه شد یه جفت کفش واسش خریدیم که زودتر راه بیفته یه روز رفتیم خیابون وارد خونه که شدیم دیدیم ای دل غافل یه لنگه از کفشش نیست آخرین مسیری که پیاده شدیم رو رفتم اما پیداش نکردم چقدر من این کفشاشو دوست داشتم کفششو که در آواردم اشاره میکرد که کفشو پاش کنم ماشالا واسش کوچیک شده بود

واسه عیدش یه جفت کفش دیگه خریدیم رفتیم مسافرت کنار ساحل شهر بوشهر بودیم که امیرعلی رو توی دریا بردن واسه همین کفشاشو در آواردن همه وسایلمونو جمع کردیم سوار ماشین شدیم یه 5 دقیقه ای دور شدیم دیدم کفشای امیرعلی نیست پاک اعصابم به هم ریخت برگشتیم دیدم از کفش خبری نیست

گفتم دیگه واسش کفش نمیخرم

بندر گناوه که رفتیم مامان جون واسش یه جفت کفش تابستونی خرید

تقریبا یکی دو ماه پیش بند کفشش شل شده بود دیگه توی پاش نمی موند رفتیم یه جفت دیگه واسش خریدیم هفته پیش که با بابایی رفته بودیم بیرون نفهمیدیم بازم کجا کفششو گم کرده پیداش نکردیم که نکردیم وای خدای من داشتم دیوونه میشدم و امیرعلی رو دعواش کردم همسری میگفت مگه امیرعلی مقصره تو مقصری که حواست نیست گفتم ببخشید خودت میدونی که من مدام حواسم هست همیشه یا پاهاشو نگاه میکنم یا به کفشاشست میزنم چطوری از پاش در میاد خدا میدونه

خلاصه مامان جون بازم خودش رفت یه جفت کفش دیگه واسش خرید

امیرعلی 1 سال و نیمه ما  تا حالا ) تا حالا 5 جفت کفش خریده

ایشالا مامانی هزاران کفش پاره کنی

اینجوری پیش بریم  کلکسیون لنگه کفش های امیرعلی رو درست میکنیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان صدف
21 تیر 91 13:29
اولین پاپوش صدف هم یه لنگش گم شد. خیلی دوسش داشتم و خیلی هم گرون خریده بودم. داشتم از خونه خواهرم برمیگشتم که یه خانومی دلش واسم سوخت و نگه داشت منم سوار ماشینش شدم که صدفی همونجا یه لنگه رو انداخت و منم نفهمیدم. یه کفش صورتی خشگل هم براش خریده بودم تو یک سالگی. رفتیم شمال عروسی برادرشوهرم. کفش نوشو که پوشید اون صورتیه رو جا گذاشتم خونه مادرشوهرم و بعد هم اصلا دیگه پیداش نکردم. این چیزا انگاری طبیعیه و برای همه اتفاق میفته
الهه مامان یسنا
24 تیر 91 18:04
اولین کفشهایی که یسنا پاش کرد و باهاش راه رفت هم یه لنگه اش گم شد. جالب اینجا بود که رفته بودیم واسش کفش بخریم چون کوچیک شده بود ولی چیزی پیدا نکردیم وقتی دیدیم یه لنگه اش نیست مجبور شدیم یه جفت کفش بخریم
فرشته مامان امين رضا
25 تیر 91 13:17
سلام چه بانمكه اين پسربااين كفش گم شدناش هميشه خوش باشين كنارهم
مامان ارمیا
26 تیر 91 12:58
مبارکش باشه کفش های قشنگش. اگه کلکسیون کردی عکس هم بگیر یادگاری.
مامان ارمیا
26 تیر 91 12:58
عکس ها برای من باز نشد. نمی دونم چرا.
مامان ارمیا
27 تیر 91 10:32
سلام. بی شوخی نی ین تو دلم دارم. کار خدا بود دیگه. خودم هم تعجب کردم و تا مدتی تو شوک بودم و باور نمی کردم. اما حالا که توی دلم وول می خوره بیشتر دارم بهش وابسته می شم. برامون دعا کن.


چشم حتماً موفق باشی
فرشته مامان امین رضا
30 تیر 91 19:10
سلام باجشن تولدآپم
مامان ماهان
2 مرداد 91 16:34
ای جوووووووووووونم چقدر باحال چه کلیکسیون خوشگلی میشه کفشها بووووووووووووووس
مامان گیلاس
8 مرداد 91 19:07
سلام
جه لنگه کفشای خوشگلی
گل پسرو ببوسید

مرسی چشم
فرشته مامان امين رضا
12 مرداد 91 9:37
سلام آپم