امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

از امیر بگم و تعطیلات که رفتیم ولایت بابایی

1391/3/21 10:47
نویسنده : مامان زهرا
449 بازدید
اشتراک گذاری

امیر ما تاج سر ما این روزا ماشالا درکش بیشتر شده، شیطونیهاش هم بیشتر شده

دیشب چادر منو سر کرده و شروع کرد به نماز خوندن من و باباش کلی خندیدیم قیافش دیدنی بود

یه جوری سجده میکرد که انگار ده ساله داره نماز می خونه

یاد گرفته تا اسم حموم میاد دستشو میکشه توی موهاش شروع میکنه به شستن موهاش(آب بازی رو دوست داره ولی تا ب بخوره به بدنش قیامتی به پا میکنه که بیا و ببین میگن به باباش رفته اونم حموم رو دوست نداشته)

تشنش که میشه میخواد بگه آب نمیتونه میگه آآآ با صدای کلفت و دهن باز و جمع شده

تا میگیم ببعی چی میگه مگه بع بع

دندون های آسیابش هم به سلامتی در اومده حالا فسقلی 10 تا دندون داره

تا سوار ماشین میشیم ظبط ماشین رو در میاره با دستاش میگه آهنگ بذار تا نانای کنه

خونه هم که هستیم سی دی میاره میگه واسم بذار

از هفته گذشته بگم

چهارشنبه عروسی پسر عمه بابایی با خواهر زن دایی مامانی بود

عروسی خوش گذشت جای همه خالی اما امان از هوای گرم

این چند روزه در طول روز یک روزشو نخوابید مدام میرفت توی حیاط (حیاط ندیده) میدوید سمت شیر آب یاد گرفت که چطوری بازش کنه بعد دهنشو میگرفت زیر آب که آب بخوره(نفهمیدیم این حرکت رو از کی یاد گرفت)

روز آخری  سرماخورد رسیدیم خونه بردمش دکتر شبا اصلا نمیخوابید تبش خیلی بالا بود الان که چند روزه میگذره هنوز خوب نشده

امیرعلی در حال کردی رقصیدن

امیر علی و عشق به دوچرخه

تا می اومد توی خونه میگفت بع بع یعنی بریم پیش گاو و گوسفند از دور نگاه میکرد و ذوق اگه نزدیکش میکردی می ترسید

امیرعلی در زمین های کشاورزی پدربزرگش(بابا بابایی) که محصولاتش برداشت شده

شب دوشنبه که برگشتیم مامانم گفت شام بیاین خونمون امیرعلی خیلی با بابام جوره تا بابامو دید پرید تو بغلش میدوید توی خونشون ذوق میکرد که دوباره برگشتیم

شب جمعه نامزدی پسرخاله مامانی بود امیرعلی بازم کلی کیف میکرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان پرهام
21 خرداد 91 15:38
خیلی بانمکی
فرشته مامان امین رضا
21 خرداد 91 22:13
سلام بسلامتی سفررفتین وبااین گل پسرحسابی خوش گذشت انشااله همیشه شادباشین.عکساتونم عالی درضمن آپم.
مامان دیانا
22 خرداد 91 11:47
الهه مامان یسنا
1 تیر 91 0:53
همیشه به سفر از دوست ما چه خبر؟؟
مامان محمد صدرا
4 تیر 91 12:25
خوشحالم که بهتون خوش گذشته ! چه بلایی هم شده این گل پسر !به ضبط ماشن چه کارداری امیر علی جون !؟ نانای توی ذات همه بچه ها هست ! ولی برای محمد صدرای ما کمرنگ شده !
مامان ماهان
8 تیر 91 8:43
همیشه به سفر ای وروجک ببین چطوری داره نانای میکنه بووووووووووووووووس