اولین پست سال 91
با عرض سلام و تبریک سال نو خدمت همه دوستان
ایشالا سالی خوب و خوش داشته باشیم
ما اومدیم با یه تاخیر 19 روزه ای
از همه دوستان تشکر میکنم بابت اینکه مارو به یاد داشتن و با نظراتشون خوشحالمون کردن
الان خیلی خسته ام و خوابم میاد آخه خستگی مسافرت هنوز از تنم بیرون نرفته
خلاصه وار واستون مینویسم تا بعدا که سر حال بیام
قبل از سال رفتیم عروسی دخترخاله مامانی
بعدش با خانواده دایی ها و مامان جون و بابا جون اینا رفتیم به سمت شیراز و بوشهر و بندر گناوه
جای همه خالی خیلی خوش گذشت دریا رو بگو عجب حالی داد
بعدش هم رفتیم ولایت بابایی دیروز که سیزده بدر بود ما توی جاده بودیم تا خودمونو برسونیم که امروز و بیایم سرکار
بعد از شش ماه عمه شهناز دیگه باهامون نیومد آخه باید واسه کنکور بخونه
دیروز که وارد خونه شدیم جاش خیلی خالی بود
حالا من موندم که امیرعلی رو تا آخر اردیبهشت که مامان جون تعطیل میشه پیش کی بذارم
شاید یه وقتایی با خودم بیارمش سرکار و هفته ای هم که مامان جون ظهر میره تا ظهر پیش مامان جون بمونه
عکسارو تو پست بعدی میذارم