وروجک من استرس دارم خیلی زیاد
این روزا خیلی سخت می گذره
اصلا حوصله انجام هیچ کاری رو ندارم
از یه طرف یک ماهه که خونه و زندگی رو جمع کردیم و هنوز بلاتکلیف هستیم که کی اثاث کشی میکنیم
از طرف دیگه هفته بعد عروسی عمه امیرعلیه و استرس لباس و دارم
و آخریش اینکه تاریخ دفاعم چهارشنبه 5 شهریوره و استاد راهنما بنده مسافرت هستن و هنوز اوکی نهایی رو ندادن قراره به امید خدا فردا از مسافرت برگرده اگه بتونم ایراداشو برطرف کنم و نسخه استاد داور و برسونم دستش که میرم واسه دفاع و گرنه باید برم تاریخشو عوض کنم و استرس این یکی از همه بیشتره
تازه کلی عکس داشتم که گوشیم ویروسی شد خواستم فلش کنم که هیچ کدوم روی سیستم کپی نشدن و همشون پاک شدن
تا دست به لپ تاپ میشم امیرعلی هم میخواد
میگم مامان ارائه دارم نکن تو رو خدا و یه وقتایی هم باتشر و یه وقتایی هم با دعوا و شاید هم شدید بشه
تازگی ها تا لپ تاپ و میارم اونم میره کیفشو میاره و دفتر نقاشیشو بیرون میاره میگه وای مامان درسمو نخوندم معلمم دعوام میکنه
یه دونه عکس داشتم از این حرکتش که پاک شد
زندگی منو میبینید البته این یه گوششه و امیرعلی هم مدام میره سراغ وسایل هرچی دم دستش میاد ورمیداره و خلاصه واسه خودش حال میکنه
یه بار رفته بود سراغ کاپشنش و تنش کرد و میخواست تو این گرما باهاش بره بیرون با دوستاش بازی کنه
اینم پتو نوزادیشه که هوس کرده تنش کنم
موهای سرشم که بلند شده و رفتم واسش تل کشی خریدم که نره تو چشمش . حالا دم به دقیقه میره سراغ کش موهای بنده یه بار باید از جلو موهاشو ببندم
یه بار از پشت .خلاصه باید گوش به فرمان امیرعلی بود و گرنه با جیغ های بنفش و گریه و داد و هوار همراه هستیم.
از بس پارک رفته اسم همه رو یاد گرفته و واسه خودش انتخاب میکنه که سرسره های پارک مادر از همه جا بهتره و خدا نکنه یه پارک دیگه بریم میگه من فقط پارک مادرو دوست دارم.
دوستت دارم وروجک مامان