امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

هفته ای که گذشت

1393/2/21 10:15
نویسنده : مامان زهرا
349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد تا سلام

خوب از اول هفته شروع کنیم که امیرعلی تمایلش به مهد رفتن کمتر شدهخطا

یه روز که زنگ زدم مهد مربیشون میگه تازگی ها شیطون ترشده و حرف گوش نمیده تازه به بچه های کوچیکتر از خودش هم زور میگه( منم تو دلم گفتم راس میگه به بزرگتر از خودش زور بگه ) خندونکواسه همین یه وقتایی مجبور هستم جدی برخورد کنیم عصبانی

و منم هر روز مجبورم که به محض دیدن امیرعلی بهش بگم مامان جون خوبی امروز زنگ زدم مهد خاله زری و خاله شادونه گفتن امیرعلی پسرخوبیه بچه ها رو دعوا نمیکنه غذاشو کامل میخوره و از این نوع هندونه ها چشمکبلکه تکرار نکنه

چهارشنبه شب هم که به مناسبت روز معلم دعوت داشتیم و فکر کنم این وسط فقط به امیرعلی خوش گذشت

و امیرعلی که خودش عاشق خوانندگیه و محو تماشای خواننده برنامه

محوطه آموزشکده دختران

 

و سر میز شام

 

 

 

روز جمعه که اولش قرار بود بریم کاشان که لحظه آخر همسر گرام نظرشون عوض شد و بازم باغ وحششاکیشاکیشاکیخودش عشق حیوونه فکر میکنه همه حیوونو دوست دارنغمناکغمناک

بیخیال همینشم غنیمته

امیرعلی عاشق بلاله

چند وقتی میشد هوایه بلال کرده بود و میگفت مامان از اونا میخوام که باباجون واسم خرید منم گاز زدم(اسمشو فراموش کرده بودقه قهه) منم گفتم باشه مامان صبرکن فصلش نزدیکه

 

 

امیرعلی و تقلید از بابایی: میخواد آتیش درست کنه(سنگ =زغال، آب=نفت ، چوب تو دستش=سیخ)

 

 

و خدا رو شکر بعد از این همه باغ وحش رفتن بالاخره نتیجه داد و امیرعلی ترسش ریخت

یه صحنه جالب که حیف شد و نتونستم عکس بندازم :امیرعلی در حال پفک دادن به آهوها بود که یه بچه هم سن و سال خودش اومد و دست کرد تو جلد پفک و یه دونه برداشت ماها فکر کردیم اونم میخواد به آهو ها بده که راهشو گرفت و شروع کرد به خوردن پفک 

ما رو میگی از خنده داشتیم غش می کردیمقه قهه

خدایا به من کمک کن تا کودکم را همانگونه که تو مارا هدایت میکنی کمک کنم ،

خدایا به من این توانایی را بده تا فقط  صورت معصوم وشیرین او، برق چشمهایش، عشقی که در لبخندهایش موج میزند، محبتی را که در دستانش  وجود دارد، ودل پاک بی گناهش را ببینم ، خدایا بگذار تا از  طریق من کودکم نیز، طعم عشق بی انتهای تو را بچشد،

شاید کودکم از راه عشق تو امیدتورا هم بدست بیاورد.

خدایا این فرشته معصوم اول از آن تو می باشد وسپس فرزند من ، پس به او این فرصت را بده تا عشق به تو و رحمت تورا با جان و قلب خود درک کند وبفهمد که عشق تو نگهدار وپشتیبان همیشگی اوست.

پسندها (4)

نظرات (9)

mozhde
21 اردیبهشت 93 19:21
مامانه ملیکا
21 اردیبهشت 93 22:00
سلام عزیزم چه پسر نازو شیطونی دارید خدا واستون نگهش داره از کی گذاشتیش مهد کودک من هنوز ملیکا رو نزاشتم خیلی دلم می خواد بزارمش مهد خیلی خوبه که تو مهد از پس خودش بر میاد و کتک نمی خوره ماشالله به پسرمون عزیزم ممنون که به وب من سر می زنی از دیدن پیام هات خوشحال می شم چند تا اسم پسرونه که به ملیکا میاد بهم پیشنهاد بده
رز مامان مهرسا
22 اردیبهشت 93 9:01
سلام عزیزم ماشالله به گل پسر شیطون ممنونم که به ما هم سر زدین خیلی خوشحالم کردی عزیزم خدا امیرعلی جون رو براتون حفظ کنه
مامان صدف
24 اردیبهشت 93 9:00
عاشق اون آتیششم با آب و سنگ و چوب
الهام مامان امیر علی جون
24 اردیبهشت 93 9:43
آرزویم این است : نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه . . .
مامان صدف
24 اردیبهشت 93 10:10
صدف هم ذرت خیلی دوست داره. بهش میگه ذردت zordat
مامان فریده
25 اردیبهشت 93 17:29
خاله قربون بادبزنت بشممممممممم
منصوره
27 اردیبهشت 93 14:21
سلام به مامانی و امیر علی هفته پر باری داشتین همیشه شادی باشه و گردش امیر علی جون بوس
مامان کارن
3 خرداد 93 8:45
عزیز منی با این کباب درست کردنت