امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

مسافرت ناگهانی

1392/3/18 15:01
نویسنده : مامان زهرا
364 بازدید
اشتراک گذاری

آرزویم برایت این است


که در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن،


آرام قدم برداری برای زندگی!


صبور و محکم و در سکوت!

خوب خدا رو شکر امتحانات تموم شد و یه نفس راحت کشیدیم

هفته پیش به خاطر کاری که داشتیم رفتیم تهران و بعدش به طور اتفاقی سر از لاهیجان در آواردیم در واقع بابایی می خواست حال و هوامونو عوض کنه واسه همین ما رو برد شمال و رفتیم خونه خاله بابایی

شانس آواردیم هوا خوب بود و امیرعلی کلی بازی کرد

امیرعلی و محمدجواد با هم رقابت می کردن هر کدوم هر چیزی که میخواستن این یکی هم میخواست

از صدای جیغشون کلافه میشدم

محمدجواد از امیرعلی بزرگتره اگه امیرعلی چیزی بهش نمی داد یا چنگ مینداخت توی صورت امیرعلی یا با هرچیزی که دستش بود میکشید تو سرو کله امیرعلی.

چقدر دلم به حال امیرعلی می سوخت ولی خوب نمیتونستم کاری کنم جز اینکه مواظب باشم تنها نشن

امیرعلی و محمد جواد البته اینجا آرامش قبل از طوفانه

جیگر طلا اگه ولش میکردی خودشو مینداخت توی دریا

عجب شاهکاری

بابایی هم خوشش اومده  هاااااااااااااااااااااااا

اینجا هم سوار قایق شدیم خیلی حال داد امیرعلی از دیدن این همه آب ذوق زده شد

پدر و پسر

 

و نحوه نشستن امیرعلی

آرزویم اینست نتراود اشک درچشم توهرگزمگرازشوق زیاد.

 
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

فرشته مامان امین رضا
8 بهمن 91 18:26
سلام خداروشکرامتحانات تموم شدوراحت شدی سفربیخطرهمیشه به گشت وگذارباشین ببوس گل پسرتو
نانی
8 بهمن 91 18:45
سلام عزیزم مرسی بهمون سر زدی. چه عکسای خوشگلی
مامان گیسوجون
10 بهمن 91 19:11
سلام دوست عزیزم همیشه به گردش و تفریح امیدوارم همیشه موفق باشی ممنونم از محبتت
رضا
13 بهمن 91 12:15
سلام ب وب منم سر بزنید و نظر بدهیدو سطح علمی خودرا بالاببرید درباره ی ساختمان
مامان صدف
17 بهمن 91 10:15
سلام. چه کار خوبی کردید رفتید شمال. همیشه خوش باشید. معلومه که رابطهء عاطفی محکمی بین این پدر و پسر برقراره شاد باشید