ما اومدیم
چند وقتیه حضورمون کمرنگ شده
بیخیال مهم الانه که اومدم و میخوام بازم از پسری بگم
پسر کوچولوی ما ماشالا مرد شده و خدا نکنه بگبم شما کوچیکی عاقا بهش بر میخوره
عاقا تبلت میخواد و خدا نکنه بریم خیابون و ببینه مثل دیروز که تا خود خونه گریه کرد که چرا واسم تبلت نمیخری
میگم مامانی پول ندارم میگه داری تو کارتت داری میگم اندازه پول تبلت نیست میگه پ چرا هرروز هروز میری سرکار هاااااااااااااااا نمیدونه ماهانه حقوق میدن
البته میگم فعلا زوده والا میگن نخرید خطر داره اشعه داره ما هم بهونه خوبی داریم و گرنه اصلا پولش مهم نیست هااااا
چند روز پیش رفتم واسه خودم پارچه خریدم دیروزی هم پارچه مانتویی واسه سرکار میگه بازم پارچه خریدی چقدر پارچه میخری . عجب بیا و بچه بزرگ کن
چند وقت پیش سرما خورده بود واسش سوپ درست کردم میگه این چه غذای بد مزه ایه من دوس ندارم دیگه از این درس نکنی ها
هفته پیش بابابزرگش از کربلا برگشت و ماهم راهی شدیم بازم مثل دفعه های قبل کلی عشق و حال کرد
الانم از عصری خوابیده برم بیدارش کنم و شامو ردیف کنم